پيام
+
يک خانم و يک آقا که سوار قطاري به مقصدي خيلي دور شده بودند، بعد ازحرکت قطار متوجه شدند که در اين کوپه درجه يک که تختخواب دار هم ميباشد ، با هم تنها هستند و هيچ مسافر ديگري وارد کوپه نخواهد شد.
ساعتها سفر در سکوت محض گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتني بافتن بود.
شب که وقت خواب رسيد خانم تخت طبقه بالا و آقا تخت طبقه پايين را اشغال کردند. اما مدتي نگذشته بود که خانم از طبقه بالا، دولا شد و
||عليرضا خان||
91/5/28
ياسر حيدري
و آقا راصدا زد و گفت: ببخشيد! ميشه يه لطفي در حق من بفرماييد؟
آقا جواب داد : خواهش ميکنم!
خانم: من خيلي سردمه. ميشه از مهماندار قطار براي من يک پتوي اضافي بگيريد؟
آقا: من يه پيشنهاد دارم
خانم: چه پيشنهادي؟
آقا : فقط براي همين امشب، تصور کنيم که زن و شوهر هستيم
زن : ريزخندي کرد و با شيطنت گفت
- چه اشکال داره ، موافقم
آقا : قبول؟
خانم : قبول!
آقا : خب، حالا مثل بچه آدم خودت پ
ياسر حيدري
پاشو برو از مهموندار پتو بگير. من خوابم
ميآد . ديگه هم مزاحم من نشو
ستاره جان
ههههههههههههخيلي باحال بود